سلام پسرکم امروز 18 آبان 1392 صبح بردمت مهد و ثبت نامت کردم . دیروزبابایی اومد دنبالت و خوشت اومده بودگفتی مامان امروز هم بابا میاد دنبالم ؟ بابا نمیتونه بیاد ولی حتما با بابایی قرار میزاریم بیشتر دنبالت بیاد . هرچند که از حرفات معلوم بود در فکر فرار از رفتن به مهد بودی. پرسیدی مامان بچه های خوب میرن مهد یا بد؟ منم گفتم فرقی نمیکنه فقط بچه های خوب فرشته مهربون براشون جایزه میاره ولی به بچه های بد هیچی نمیده . درب مهد کودک شروع کردی به گریه ولی مربی ها گفتند اعتنا نکن و برو. حتماً وقتی بزرگتر بشی میفهمی که همه این کارها به نفعت بوده. دیروز که رفته بودی مهد خیلی پسر خوبی بودی ...